اولین نشستن
سلام نبات داغ مامان.
دور از جونت چند روزه که حسابی سرما خوردم و حال خوشی نداشتم که بیام تو وب واست مطلب بنویسم.آبریزش بینی و گلودرد و از همه بدتر کیپ بودن بینیم... بیشتر از این آخری عذاب میکشم . میدونی چرا؟؟؟؟؟ آخه چند روزی میشه که بوی عطر تنت رو حس نکردم و انگار یه چیزی کم دارم... نمیدونم تو بامن چیکار کردی که من اینطوری عاااااااشقتم.. امیدوارم در آینده این عشق من باعث آزار و اذیتت در زندگی با همسرت نشه...
چند روزی میشه که خیلی دوست داری بشینی و همش تو کریر که میزاریمت سرت و بلند میکنی و میخوای بشینی.. خلاصه دیشب دل و زدی به دریا و نشستی .. منم اجازه دادم چند ثانیه خودت بشینی . البته زیاد نمیزارم این کار و بکنی چون هنوز کمرت سفت نشده و زودی میفتی و ممکنه به کمرت فشار بیاد...
ظاهرا برای همه کار خیلی عجله داری .... از به دنیا اومدنت معلومه دیگه.... شاید نشه این تاریخ و بعنوان اولین نشستن تو بحساب آورد چون بیشتر از چند ثانیه طول نکشید اما خب من ندید بدید هستم دیگه....هههه
باورنداری ؟؟؟؟ اینم عکسش ...:
امیدوارم نشستن روی صندلی صدارت یا پزشکی یا مهندسی ... تو رو ببینم گل پسرم.