در آستانه 4 سالگی
سلام کپل من
تقریبا یک ماه دیگه 4 سالت تموم میشه و من هنوزم کامیاری رو به یاد میارم که توی شکمم سکسکه میکرد یا منظم شبا سر یه ساعت بیدار میشد و شیر میخورد.قربونت برم عسلکم .
این روزا با شیرین زبونی هات به من یادآوری میکنی که دیگه بزرگ شدی و من سردرگم که خوشحال باشم یا ناراحت.
مکالمات این روزای ما
کامیار: مامان آلو سیاه بخورم؟
مامان: بخور عزیزم
کامیار: اگر بخورم ممکنه پی پی ام بگیره ها . بعدا نگی نگفتی
مامان:
خلاصه حسابی زبون میریزی و حرفای بامزه میزنی که من الان هرچی فکر میکنم یادم نمیاد...
دوستت دارم همیشه
اینو یادت بمونه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی