دعا

كاميار عزيزم سلام  . مامان الهي قربون اون دست و پاي كوچولوي تو بشه كه اينقدر منظم و با مزه اي . آخه هرشب راس ساعت 11 از خواب بيدار ميشي و يه خرده بازي ميكني و نيم ساعت بعدش ميخوابي. صبحا هم هروقت كه من بيدار بشم بيدار ميشي و يه كمي شيطوني ميكني و ميخوابي. اميدوارم وقتي به دنيا اومدي هم اينقدر آقا باشي عزيزدلم.

راستشو بخواي ميخوام ازت خواهش كنم براي داداشي دعا كني كه زودتر حالش خوب بشه. از روزي كه از شمال اومديم داداشي حسابي مريض شده و بدجوري سرفه ميكنه. هر دارويي كه براي همه معجزه ميكرده هم خورده اما هنوز خوب خوب نشده . امروز اولين روز كاري بعد از تعطيلات نوروزه (14 فرورودين ) . و چون داداشي ورزش داشت و اوضاع گلوش اصلا مساعد نبود نذاشتم بره مدرسه . خداروشكر امروز صبح انگار يه كمي حالش بهتره. سرفه هاش به قول معروف رسيده شده . دعا كن تا فردا خوب خوب بشه.

چند روز پيش رفتيم فروشگاه و به همراه بابا و داداشي برات چند دست لباس خوشگل خريدم . بي صبرانه منتظرم كه زود زود بزرگ بشي و بيايي تو بغلم تا اين لباسا رو تنت كنم و تو راه بري و من كيف كنم.