گرمازدگي
سلام كاميار خوشكلم. حالت چطوره ماماني؟؟
ديروز روز سختي بود. از صبح كه بيدار شدم حالم بد بود. نميدونم گرمازده شده بودم يا مسموم ؟؟ شايدم سرديم كرده بود. بهرحال حال خيلي بدي داشتم. دل درد و بي حالي و حالت تهوع و .... خلاصه حسابي حالم گرفته بود. وقتي با خاله ي بابا مهدي صحبت كردم بهم گفت حتما دلت سرما خورده . نميدوني چقدر ناراحت شدم كه باعث اذيت تو شدم عزيزم. تازه فهميدم كه براي چي خودتو گوله ميكردي يه گوشه ي دلم و فشار ميدادي. اين قدر خوب نشدم تا اينكه دكتر اومد بالاي سرم و برام سرم وصل كرد. الهي بميرم كه من اينقدر تورو اذيت كردم عزيزم. ايشالا بياي به دنيا تلافي ميكنم و قول ميدم كه كاري كنم كه حسابي بهت خوش بگذره.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی