کامیار کامیار ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

jaraghe- omid

پایان 22 ماهگی

1392/3/28 11:58
نویسنده : nooshin
333 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقم ، نفسم، امیدم

قربونت برم اینقدر این روزا سرمو گرم خودت و شیطونیات کردی که به هیچ وجه وقت نمیکنم کامپیوتر و روشن کنم چه برسه به اینکه بخوام برات مطلب بنویسم.

از بعد از عید حسابی درگیر از پوشک گرفتن شما هستم که متاسفانه هنوز که هنوزه موفق نشدم . فکر کنم مجبورم یه نذر حسابی بکنم.نیشخند

شیطونیات خیلی زیاد شده حسابی کنجکاو شدی. دنبال داداشت هستی هرجا که میره توهم باید بری . عصرا باهاش میری پایین و اگر تورو نبره از تو بالکن داد میزنی نانیا یعنی تانیا (دختر همسایمون) .

از اول این هفته گذاشتمت مهد کودک و حسابی استقبال کردی عزیزدلم. وقتی اولین بار رفتی تو کلاس اولش عقب عقب اومدی و بعد وقتی یه بچه که با ماشین بازی میکرد و دیدی بدو بدو به طرف اون رفتی تا با ماشینش بازی کنی. امروزم شما مهد هستی وگرنه من جرات کامپیوتر روشن کردن نداشتم که.

یه سری کلمات رو که بلدی بگی برات مینویسم.البته لازم به ذکره که نمیدونم از هوش زیادتونه یا تنبلی که همه چیز رو دسته بندی میکنی و الحق که چه درست دسته بندی میکنی و یه کلمه رو به کل دسته تعمیم میدی. مثلا به تمام ادوات و لوازم خواب میگی بتو یعنی پتو و بالش و تشک همه میشن بتو

کلمات اینان:

امینی (سیب زمینی) = غذا

دداده dadada= زردآلو و کلیه میوه ها

آتی (راکی) = سگ و کلیه حیوانات مثلا فیل هم میشه راکی

دوایی = دمپایی و کفش و جوراب

دودی = گوجه فرنگی که عشقت هستش

آنانی = هندونه

منی مانو = پنیر با نون

راستی یه چیز جدید دیگه هم که بلد شدی اینه که از اوشین یاد گرفتی و تعظیم میکنی و میگی ممنون

قربونت برم که اینقدر بانمک شدی عزیزدلم

حالا یه خاطره کوچولو : یه بار که توی خودت دستشویی کرده بودی بردمت که بشورمت بعد از شستن گفتم دیگه نداری؟ بشورمت؟ گفتی : نه . ممنون خنده

خب مثل اینکه زیادی حرف زدم . چاره ای ندارم حرف چند ماه رو مجبورم یه دفعه بزنم دیگه

تو پست بعدی برات عکس میزارم عشقم

دوستت دارم همیشهماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

LEILA&EHSAN
3 شهریور 92 15:33
cheghad to jigar boodi ma nemidoonestim
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به jaraghe- omid می باشد