سفر به استانبول در آستانه دو سالگي
سلام نفس قشنگ مامان
هفته پيش يه سفر 5 روزه رفتيم استانبول. طبق معمول دلواپسي من بيشتر براي اين بود كه شما اذيت نشي. اين بود كه يه مقدار غذا برات آماده كردم و بردم و هروقت ميرسيديم هتل برات گرم ميكردم و ميخوردي با اين حال بازم وقتي اومديم خونه ديدم 400 گرم وزن كم كردي. الهي مامانت بميره كه ديگه كپلي نيستي . قول ميدم به زودي زود اينقدر بهت برسم كه بازم بشي كاميار كپلو...
شما پسر خوبي بودي فقط وقتي گرسنه ميشدي حسابي بداخلاق و لجباز ميشدي. ولي دل خانوم ليدر تور رو برده بودي و اون همش بوست ميكرد و ميگفت عشق 12 ساله من ..(آخه ازت سوال ميكرد چند سالته و تو با ناز ميگفتي دواده)
ضمنا فقط هم شب اول با اينكه زيرت كلي پتو و پارچه آورده بودم بازم تشك هتل رو جيشي كردي( يواش بگيم كسي نشنوه)
خلاصه اونجا كلي خريد كردي و كشتي سوار شدي و بستني خوردي و خوش گذروندي.
مرسي عزيز مامان كه گذاشتي به مامانت هم خوش بگذره...
اينجا جلوي در هتل هست و مامنتظر بوديم كه بريم ددر
اينجا هم سوال كالسكه اسبي شده بودي و كنار بابا كيف ميكردي و ميگفتي اب يعني اسب
اينجا هم جزيره بويوك آدا هستش و شما ناهار خوردي و ... (شرمنده مجبوري كامپيوترو كج كني)
عكساي ديگه اي هم بود كه متاسفانه نميدونم چرا سيستم من دچار مشكل شده و نميتونم سايز عكسارو كم كنم . ايشالا هروقت درست شد بازم برات عكس ميزارم.
حرفاي جديدت:
نمو نو = تموم شد
اب = اسب
اوفاد = افتاد
پوا تد = پرواز كرد
بادادا = واستاده ( البته خودت رو ميگي)
تا من دولا ميشم زمين رو دستمال بكشم پشتم سوار ميشي و ميگي مودو (موتورسواري)
دوست دارم عششششششششششششقم