دست و پاي كوچولو
سلام نفس و قلب مامان.
بعد از چند روز مريضي و تب ، طبيعيه كه شديدا نگران حالت بودم بنابراين ديروز صبح شال و كلاه كردم و رفتم سونو گرافي تا هم صداي قلب مهربونت رو بشنوم هم خيالم راحت بشه.
بالاخره بعد از دو ساعت انتظار سخت و طاقت فرسا نوبت من رسيد و وقتي كه روي تخت خوابيدم خانم دكتر خيلي مهربون و با حوصله اي اومد و شروع به كار كرد و گفت ميدونستي كه داري براي پسرت داري يه داداش تپلو مياري ؟ گفتم بله اما نميدونستم كه تپله. كله گرد و كوچولو و شكم و چشم و لپ و حتي چونه خوشگلت رو نشونم داد البته خيلي سخت بود كه متوجه بشم اما خانوم دكتر خيلي با حوصله بود و من بالاخره توروتشخيص دادم و كلي ذوق كردم و قربون صدقه كردم تورو. خانوم دكتر پرسيد : شما بندري هستيد؟ گفتم : نه ! چطور؟ گفت : آخه گل پسر ما كه فعلا داره بندري ميرقصه ببين؟ ديدم راست ميگفت . آخه صبح كه ميخواستم برم دكتر مخصوصا كاكائو خوردم كه كار دكتر راحت باشه اما تو ديگه سنگ تموم گذاشته بودي.قربونت برم عزيز دلم.
راستي يه حرف جالب ديگه اي كه خانوم دكتر زد اين بود كه اندازه كف پاي گل پسرمون فقط ۳ سانتي متره. ميتوني براش يه كفش سه سانتي بخري. يعني اندازه انگشت كوچيك دستم.
حالا از ديروز تا حالا همش به انگشت كوچكم نگاه ميكنم و اونو بوس ميكنم بجاي كف پاي كوچولو و تپل تو مامان جون. اميدوارم با همين پاهاي كوچولو گام هاي بزرگ برداري و به قله هاي موفقيت برسي. دعاي خير مامان هميشه بدرقه راه تو گل پسر قشنگم هست.