درد و دل
سلام كاميار كپلوي مامان. امروز هواي تهران ابري و گرفته است. دلم گرفته بود پسرم. اومدم باهات دردودل كنم.آخه تو الان فاصله كمتري با خداداري و ميتوني به خداي مهربون بگي كه به مامانم آرامش بده تامنم پسر آرومي بشم.
گل پسرم حتما ميدوني كه براي چه امتحان سختي داوطلب شدي. از صميم قلب اميدوارم با دست پر به اين دنيا بياي و سرافراز و موفق بشي. شايد اين حرفي كه ميزنم شكل نصيحت باشه اما واقعيته. هروقت خواستي به كسي محبت كني اول نگاه كن ببين كه اون آدم ظرفيت پذيرش محبت رو داره يا نه؟ چون گاهي اوقات محبت به افراد باعث ميشه كه طرف فكر كنه كه اين وظيفه ي توست و اون هميشه بايد از چشمه جوشان لطف و محبت تو بهره مند باشه. دومين كاري كه ميكني اينه كه هيچ وقت اجازه نده كسي به تو بي احترامي كنه و خودخواهي فردي باعث دلتنگي و دلخوري تو بشه. درسته كه غرور صفت ناپسنديه اما گاهي اوقات براي بعضي افراد خيلي هم خوب و كارآمده. مثلا كسي كه قدر محبت تورو نميفهمه و فقط به خودش فكر ميكنه نه لايق محبته و نه لايق احترام.پس سعي كن ضمن اينكه به كسي فخر نميفروشي اما با حفظ غرورت شخصيت و احترام متقابل رو براي خودت حفظ كني. من نميدونم اين متن رو تو چه سني ميخوني اما اميدوارم تا آخر عمرت از حرفاي مامانت استفاده كني و اونارو بفهمي . چون اين جاده اي كه تو داري واردش ميشي من سال هاست كه دارم توش حركت ميكنم .
از خداي مهربون ميخوام كه به تو يه آرامش كامل بده و روح و جسمت هميشه در آرامش باشه و حرص دنيا چشماتو كور نكنه كه مجبور بشي به عزيزانت زور بگي و فقط به خودت فكر كني و اونا رو زير پا له كني تا به هدفت برسي.
راستي بابا جون ديشب يه حرفي زد كه حسابي غافلگير شدم. اون گفت چند وقت ديگه طول ميكشه تا تو به دنيا بياي؟ وقتي با خنده علتشو سوال كردم جواب داد : واااااي خيلي ديره. دلم ميخواد زودتر ببينمش اين وروجكو. حتما ميگي حالا چرا اينقدر ذوق كردي؟ چي كاركنم مامان جون آخه بابا هيچ وقت محبت و حرف دلش رو اينطوري راحت ابراز نميكرد. براي همين تعجب كردم. تو معجزه ي خداوند هستي عزيز دلم. اميدوارم با اومدنت كلبه گرم زندگي مون گرمتر و گرمتر بشه.