کامیار کامیار ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

jaraghe- omid

لحظه دیدار

1390/6/3 14:06
نویسنده : nooshin
247 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کامیارگل و کپلوی مامان.

میخواستم شب قبل از عمل باهات درد دل کنم اما قسمت نشد. انگار حسابی عجله داشتی که بیایی تو بغلم. از تو چه پنهون منم همینطور بودم. وقتی صبح جمعه 28 مرداد ماه دیدم که دل دردام شدید و زیاد شده بود و بعد از لک بینی دیگه تقریبا مطمئن شدم داری میایی تو پوست خودم نمیگنجیدم. بعد از معاینه دکتر ، چون نزدیکای ظهر بود و من فقط صبحانه سبکی خورده بودم و شکمم خالی بود تصمیم گرفتن که تا یکی دوساعت بعدش عمل بشم. وقتی داشتن منو میبردن تو اتاق عمل دکتر شایان که یه دکتر آقای به تمام معنا و مهربونه اومد جلو و با لبخند گفت پس چرا به این زودی اومدی ؟ گفتم نمیدونم دکتر ما هرکاری کردیم که این آقا روز پزشک به دنیا بیاد و دکتر بشه نشد و گذاشت روز کودتا به دنیا اومد حالا اگه کودتاچی بشه چی کار کنم؟؟؟ کادر اتاق عمل غش کردن از خنده و دکتر عاشقان میگفت تنها بیماری هستی که برای عمل استرس نداری.!!!

خلاصه عمل ساعت 3 بعدازظهر انجام شد و تو عزیز دلم رو ساعت 5 آوردن که بهت شیر بدم. شیرین ترین لحظه زندگی من بود .

جالبه که چون اولین بار سینه راستم و خورده بودی فکر میکردی که سینه چپم شیر نداره و اصلا تحویل نمیگرفتی. خلاصه داستانی داشتیم با شیر خوردن تو.

اما حالا دیگه آقا شدی و هردو رو میخوری. قربونت برم. عزیز دلم.دلم میخواست بهت بگم وقتی بزرگ شدی سعی کن مرد باشی. آدمی باشی که دیگران از دیدنت حس رضایت و شادی پیدا کنن. به ضعیف ترها و اونایی که از تو پایین تر هستن کمک کن. مغرور نباش و همیشه خوشبختی رو با تمام وجود حس کن چون خوشبختی همون حسی هست که هرکسی میتونه توی دلش داشته باشه و اصلا از بیرون به کسی القا نمیشه.

خب تا بیدار نشدی و شیر نخواستی برم... خداحافظ گلم.  









پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

sسیما
4 شهریور 90 18:13
خیلی لحظه قشنگی بود وقتی کامبار و دیدم از زمانی که خبر دادی تا شب که دیدمش دلم اب شده بود و خیلی خوشحال شدم یه نکته کوچولو در مورد کامیار شیدل : عزیزم وقتی اومدم دیدمت و صدات کردم گفتم کامیار منم خاله سیمام بعدش تو یه دفعه ای چشاتو یه کوچولو بازکردی و به سمت صدا نگاه کردی .و این خیلییییییی خاطره بامزه ای بود از لحظه دیدنت عشق خاله قولبونت برم با اون لپ هات ماشاالله
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به jaraghe- omid می باشد