کامیار کامیار ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

jaraghe- omid

واکسن دوماهگی

1390/7/26 12:32
نویسنده : nooshin
1,248 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جرقه ی مامان. کامیار گلم.

دیروز 25 مهرماه بود و صبح توروبردم خانه بهداشت برای واکسن دوماهگی.خیلی شلوغ بود و کلی نی نی در سایزهای مختلف توی صف منتظر بودن که واکسن بزنن. تو هم از همه جا بی خبر به همه می خندیدی و آنقو آنقو میکردی.   بجای تو من دستام یخ کرده بودو استرس داشتم.   بالاخره نوبتمون شد و خانوم مسئول گفت که امروز نمیشه واکسن بزنیم چون 28 دوماهش تموم میشه. خلاصه من خیلی اصرار کردم و گفتم که با توجه به ماه 31 روزه دیگه تو دوماهت تموم شده و بخاطر معطلی توی صف طویل اونحا اصرار منو قبول کرد و شما واکسن دوماهگی رو زدی . الهی من بمیرم که اینقدر درد کشیدی عزیزم.بعد که اومدیم خونه اولش خوب بودی و من برات کمپرس گرم کردم اما بعد از ظهر یه دفعه از خواب پریدی و جیغ کشیدی فهمیدم که درد پات شروع شده. خلاصه تا آخر شب هم با هر تکون کوچیک جیغ میکشیدی . الهی دردت بخوره تو سر مامان عزیز دلم.اصلا نمیتونم ناراحتی و درد تو و داداشی رو ببینم. امیدوارم همه بچه ها همیشه سالم باشن.

خلاصه شب شد و من کاملا آماده بودم که اصلا نخوابم اما بابا گفت بیارش تو اتاق و روی تخت خودش بخوابون اگه بیدار شد اونوقت بیدارشو. خلاصه ساعت 1 بیدار شدی و تا ساعت 3 نق نق میکردی و من گاهی بهت شیر میدادم گاهی راه میبردمت گاهی عوضت میکردم تا اینکه یهو دیدم ساعت 3 تبت زیاد شد و بردمت تو حال برای پاشویه.تایک ربع به چهار هم پاشوبه ات کردم و خداروشکر خنک که شدی خوابت گرفت و خوابیدی تا صبح ساعت 5/6 که داداش میخواست بره مدرسه.  

الان هم روی راکرت کنار دستم داری چرت میزنی.درد پات بهتر شده اما هنوز جای واکسن متورمه و درد میکنه.ولی تو مرد قوی و محکمی هستی و ایشالا تا چند ساعت دیگه خوب خوب میشی.



 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سیما
26 مهر 90 12:51
عزیزم الهی خیلی سخته ادم درد کشیدن نی نی شو ببینه مگه نه ...
طفلکی دلم سوختش براش
دست تو هم درد نکنه واقعاً شب بیدار بودی و ازش مراقبت کردی
از قول من که خیلی دلم براش تنگه ببوسش


ممنون . آره واقعا سخته . ایشالا که هیچ مادری ناراحتی بچه اشو نبینه.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به jaraghe- omid می باشد