واکسن دوماهگی
سلام جرقه ی مامان. کامیار گلم.
دیروز 25 مهرماه بود و صبح توروبردم خانه بهداشت برای واکسن دوماهگی.خیلی شلوغ بود و کلی نی نی در سایزهای مختلف توی صف منتظر بودن که واکسن بزنن. تو هم از همه جا بی خبر به همه می خندیدی و آنقو آنقو میکردی. بجای تو من دستام یخ کرده بودو استرس داشتم. بالاخره نوبتمون شد و خانوم مسئول گفت که امروز نمیشه واکسن بزنیم چون 28 دوماهش تموم میشه. خلاصه من خیلی اصرار کردم و گفتم که با توجه به ماه 31 روزه دیگه تو دوماهت تموم شده و بخاطر معطلی توی صف طویل اونحا اصرار منو قبول کرد و شما واکسن دوماهگی رو زدی . الهی من بمیرم که اینقدر درد کشیدی عزیزم.بعد که اومدیم خونه اولش خوب بودی و من برات کمپرس گرم کردم اما بعد از ظهر یه دفعه از خواب پریدی و جیغ کشیدی فهمیدم که درد پات شروع شده. خلاصه تا آخر شب هم با هر تکون کوچیک جیغ میکشیدی . الهی دردت بخوره تو سر مامان عزیز دلم.اصلا نمیتونم ناراحتی و درد تو و داداشی رو ببینم. امیدوارم همه بچه ها همیشه سالم باشن.
خلاصه شب شد و من کاملا آماده بودم که اصلا نخوابم اما بابا گفت بیارش تو اتاق و روی تخت خودش بخوابون اگه بیدار شد اونوقت بیدارشو. خلاصه ساعت 1 بیدار شدی و تا ساعت 3 نق نق میکردی و من گاهی بهت شیر میدادم گاهی راه میبردمت گاهی عوضت میکردم تا اینکه یهو دیدم ساعت 3 تبت زیاد شد و بردمت تو حال برای پاشویه.تایک ربع به چهار هم پاشوبه ات کردم و خداروشکر خنک که شدی خوابت گرفت و خوابیدی تا صبح ساعت 5/6 که داداش میخواست بره مدرسه.
الان هم روی راکرت کنار دستم داری چرت میزنی.درد پات بهتر شده اما هنوز جای واکسن متورمه و درد میکنه.ولی تو مرد قوی و محکمی هستی و ایشالا تا چند ساعت دیگه خوب خوب میشی.