روز ششم
سلام نفسم. دیروز روز ششم تولدت بود و ما وقت دکتر داشتیم برای چکاپ. درکمال ناباوری خانوم دکتر گفت که زردی تو خیلی خیلی بالاست و احتمالا باید تو بیمارستان بستری بشی. نمیدونی چه حالی شدم. با اینکه همیشه با خودم میگفتم که همه بچه ها زردی میگیرن و نباید هول کنم اما بازم نشد و بغض گلوم و فشار داد. آدرسی که دکتر برای آزمایش داده بود اشتباه بود و بابا مهدی بیچاره که با دهن روزه از صبح برای شناسنامه تو از شمال شهر به غرب و از اونجا به شرق و به مرکز روانه شده بود و حسابی هم خسته بود توی این ترافیک و گرمای تهران توی ساعت شلوغی شهر میچرخیدیم.تا اینکه بالاخره رسیدیم و وقتی که میخواستن از کف پای کوچولوت نمونه خون بگیرن دوباره اشک من سرازیر شد. شنیدن صدا...
نویسنده :
nooshin
14:19